نمی‌دونم هفت. رقت انگیزم. شب ها مریضم، چشمهام زردن، پوستم مریضه، دستهام می‌لرزه، تماما بی خاصیتم. چون می‌ترسم. با تموم وجودم، از همه چیز. و گفتن این جمله پیش آدمهایی که میخوان نجاتت بدن به اندازه کافی قوی نیست. تا دست بردارن، و بتونی آروم بگیری، چون هیچ جا آروم نمیگیری. اما یک همهمه جدید هم چیزی نیست که نیاز داری...