امروز امتحانهای ناحیه تموم شدن، چهارشنبه امتحان های استان شروع میشن، از آخر اذر امتحانهای نهایی ترم یک، کتابهای جدیدم به دستم رسیدن و بوی کاغذ و فونت مرتبشون سرمستم میکنه. اما امتحان اقتصاد اجازه ی اینکه ساعت های متوالی غرقشون بشم رو بهم نمیده. خوابم میاد، شونه و کتفهام حسابی آزردن و هدفونم دچار مشکل فنی ای شده که آهنگ هارو شبیه به صدایی از اعماق آب پخش میکنه. چیز جدیدیئه اما دلیل نمیشه بخوام بندازمش دور، حالا صدای سوفیان استیونز از زیر لایه ی نازنکی از آب شنیده میشه و نوت های پیانو زیر اقیانوس پژواک میشن. همچین چیزی حتی زیر دریا امکان نداره.
حالم خوب نیست، خستم، از امتحانها عصبانیم.
از عملکرد مدرسهم بعنوانِ.. یک مدرسه ی نمونه راضی نیستم؟ اینطور فکر میکنم و دلم برای مدرسه ی قبلیم تنگ شده. اونجا بودن خیلی " خاص " تر بود، احساس بهتری داشت و آرامش بیشتری. دست کم بهت احترام میذاشتن و اهمیت میدادن. البته که شهریه ی گرونش هم بی دلیل نبود. ولی توقع من از سطح شعور مسئولین یک مدرسه ی نمونه خیلی بیشتر ازیناها بود. و هیچکس رو برای صحبت و مشاوره راجب همچین موضوعی ندارم و سردرگمم. نمیدونم چیکار کنم و احساس آشغالی بودن میکنم.
حالم خوب نیست، خستم، از خودم عصبانیم.