سلام و صد سلام بر بازدید کنندگان باینری ( کد ) بنده  با نهایت افتخار اینجا هستم با چالش چهارم سوفی که اینجا برای اولین بار باهاش ملاقات کردم و منبعش حذف شده بود. سوال پیش میاد چرا اینجا که میشه گفت هیچکس نمیاد چالش از توش بخونه دارم چالش میذارم؟ خودمم نمیدونم ممنون^-^ بریم برای چالش.

1)اگه یه غذا یا نوشیدنی بودی، اون چی بود

خب، فکر میکنم یه فرنی ولرم ، یا شاید یه لیوان کاپوچینو گرم میبودم. یه غذایی که خیلی شیرین یا خیلی بی مزه نباشه ، دماش هم معتدل رو به گرم ( عاشق جزئیاتم. میتونین توی ادویه ها از وانیل هم استفاده کنید :دیی )


خب، الان که فکر میکنم خیلی تغییر کردم:دی  الان دیگه یک آیس پک نعنایی سردم که توی زمستون میخوری‌ و کام دهنت رو بی‌حس میکنه. و اگر میخواستم غذا باشم یک لازانیای داغ و چرب و تند لایه لایه بودم که خوردنش جیگر آدمو حال میاره و سرحالت میکنه، البته به شرطی که به تندی حساسیت نداشته باشی و بتونی ازش لذت ببریD:
2) شغل مورد علاقه ات چیه و خودت رو چطور توی رویاهات مشغول به کار در این شغل تصور می کنی

خب، من همیشه عاشق نویسندگی بودم، ولی عاشق سفالگری هم هستم. پس یک زن جوان با شلوار تو خونه ای و ژاکت بافت گشاد تصور کنین که موهاشو پشت سرش گوجه ای بسته و با دمپایی و جوراب پشمی کنار شومینه روی کاناپه چهارزانو زده و داره توی خونه ی نقلی و کم نورش توی یکی از شبهای طولانی زمستون داستان مینویسه. میتونین دقیقا همون خانم جوان رو توی همون خونه یکی از صبح های خوش آب و هوای اردیبهشت با آستینای تا زده و شلوارک رنگ شتری ( جزئیات 100. xD ) نشسته پشت میز مخصوص کارش و داره سفالگری میکنه. میتونین تصور کنین داره یه ماگ قلبی یا هم یک مجسمه از صورت یکی درست میکنه‌ D: حیحی .


خب، این مورد راجبم هنوز تغییر نکرده:دی

3) ظاهر و اخلاقت شبیه به کدوم شخصیت انیمیشنیه؟

الان که دارم بهش فکر میکنم همه شخصیتای کارتونی توی ذهنم پریدنxD ، ولی احتمالا شبیه رامکال باشم ( اونم انیمیشنه فقط قدیمیه دیگهxDTT نیاید بگید انیمه ست که خودمو میزنم. )


خب.. آمم، اینو بهتره بقیه نظر بدن ولی اخیرا و توی مدرسه ی جدیدم خیلی شبیه wolf توی bad guys بنظر میرسمXD و ازونجایی که شخصیت اصلی و شخصیت مدرسه ای ادم متفاوته،توی دنیای واقعی شبیه اون ماهی سیاه سفیده توی درجست‌وجوی نمو ئم که همش توی سوراخ اکواریومش بود و خیلیم مغزش نسبت به اطرافیانش کار میکردXD TT

4) سه تا از وسایلی که توی اتاقت هستن و با وجود کهنه یا بدرد نخور بودنشون نگهشون داشتی.

جعبه ی آدمک چوبیم چون دوستش دارم "-" XD ، عروسک خرسیم که شاید کهنه باشه ولی خیلی برام با ارزشه و از وقتی یادمه پیشمه ، یسری خرت و پرت مربوط به بکستر و جعبه ی هدیه ی جویون "-" ...


اینا هنوزم هستن ولی دوتای آخرشون دیگه برام معنایی ندارن
5)اگه زندگیت یه فیلم بود اسمش چی میشد؟ اگه زندگیت یه آهنگ بود سبکش چی بود؟

من همیشه راجبش فکر کردم و دقیقا اسم همین وبلاگ، دریچه ی کوچک بنظرم اسم مناسبیه، هم ساده ست و هم میتونه عمیق باشه، آهنگ هم مسلما یا یک جاز به سبک 1970 یا هم یه موسیقی سبک کانتری.. ازونایی که خیلی قدیم توی نشویل رواج داشته -^- 


هنوزم همین سبک رو پیشنهاد میکنم، یکچیزی توی وایب تاوان و call me by your name ، اسمش رو ولی احتمالا یک‌چیز دیگه بذارم. مثلا متیو. متیوی خالی و تنها. ( واقعا اگر ویلی این اسمو برام نمیذاشت الان باید با "هوی" خطاب میشدم xD )
6)از بین حواس پنجگانت (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه) کدوم قوی تره

اگه بخوایم ریز بینی و اینارو درنظر نگیریم و شماره چشم منظورمون باشه متاسفانه چشمهام یه ذره ضعیف شدنxD ولی میتونم به بویایی خارق العاده م نمره 10/10 بدم. من حتی میتونم آدمهارو از روی بویی که خودشون دارن ( و نه عطرشون ) تشخیص بدم. شبیه قدرتای هاپو ها ماوراییه * کاکا سنگی با نیشخند دستپاچه *


مسلما اینم بدون تغییرهه
7)یکی از خرابکاری ها یا شیطنت های دوران بچیگت رو بگو.

با قیچی ابروی مامانم نصف ابر‌وم رو کچل کردم، الان یادم نمیاد قصدم ازون کار چی بود ولی واقعا گند بزرگی بودxD همه فکر میکردن بخیه خوردمxD فکرکنم شیش سالم بود...
8) اگه قرار بود بچه های بیان بین جمعیت پیدات کنن، چه ویژگی های ظاهری و رفتاری تو رو از بقیه متمایز می کنه بین جمعیت؟

خب، من معمولا به لپهام معروفم xDTT یعنی هرجا دیدین یه مشت آدم ریختن سر یکی و لپاشو میکشن ( و اون یک نفر برخلاف قدش انگشتهای کشیده و تیکِ جوییدن لب و تکون دادن پا و تورت داره و مشخصا توی جمع مضطربه ) بدونید اون یک نفر منم xDTT البته میتونین دنبال کسی که از جمع فرار کرده و داره کتاب میخونه و روی دستاش پر نقاشیه هم بگردید -^-


موهای ولفی به هم ریخته و تیکِ زبون زدن به دندون نیش که از وقتی دوباره هری پاتر دیدم وچارش شدمㅋ و لباسهای سراسر قهوه ای کرم هم اضافه میکنم. ( واقعا همه لباسام یه رنگ شده "-" )
9)ویژگی های دوست خیالی ای که دوست داری داشته باشی و بهت آرامش می دن چیه؟

خب اسمش دیوری‌عه. اون موهای کوتاه پر پشت داره و یک inxp عه که خیلی مهربون و آرومه. عاشق اسکیت‌ئه و همیشه تیشرتای سفید میپوشه. وقتی ناراحتم میاد منو میبره بستنی فروشی و باهم راجب چیزای خوشحال کننده حرف میزنیم. راستش، نمیدونم چطوری اینجا توضیحش بدم، ولی دوست خیلی خوبیه. از اخلاقش میشه به شباهتش به آلوارو مورته اشاره کرد =>> 


این بنده ی خدا فوت شده و ما حالا یک اعجوبه به جاش داریم که دیوری نسبت بهش دوست که هیچی، اصغر اقای سرکوچه هم نیست - باعرض پوزش از حضور مرحوم:دی

هفت. dear siete ~ 

این مرد جوان سراسر وایب فیلسوف ها و منطق دان های 1970 رو داره، با کت های بلند قهوه ای و کرم، شلوارهای چهارخونه و دستهای پر از لکه ی قهوه. بهترین چای ها و قهوه هارو دم میکنه، لبخندش زیادی زیباست و سابقه حضور در جبهه رو داشته. صورتش شبیه آلمانی‌هاست و صورت سفید و خال های ریز قهوه ای داره.خونه‌ش بهترین جا برای صحبت کردنه و خودش بهترین شنونده و پند دهنده ی دنیا. با کمالات ترین موجود ممکن و دارای بهترین پند ها و نصیحت های جهان. بهترین و مناسب ترین هاش. و البته مخاطب نامه های اخیری که هرجا نوشتم 3>
10) اگه می تونستی وبت رو به یه مکان تشبیه کنی اون چه جور مکانی می شد؟

اینجا بیشتر شبیه به یه اتاقک مخصوص استراحت وسط پیست اسکی روی برف عه D: ...


الان که فکر میکنم خدامرگم. با قالب جدید دقیقا وایب اون کلبه ای که با جوزف تصور کردیم شودهه ノ´ ∀ ´ノ)*:・゚)✧
11)آخرین نفری که باهاش تماس گرفتی کی بوده و چرا

بذارین چک کنم ( همه تماسها مال مامانم یا کار داداشمن مرسیxD ) آخرین بار به کوثر زنگ زدم دیروز جهت اینکه بگم شماره شناسنامش رو بفرسته که کارت ورود به آزمونش رو پیدا کنیمxDTT ... کلا سی ثانیه هم نشد.


درسته که مقصود از اپدیت این چالش این بود که با تغییراتم اشنا شیم ولی اینم جواب میدم:دی و میگم که خاله آزاده‌م، اونم زنگ زدم که شارژر شوهر اون یکی خالمو ببرم بدم دستشون چون داشتم میرفتم جایی:دی
12) چند تا پست آمادۀ انتشار داری توی پنلت و قدیمی ترینشون مال چه تاریخیه؟

اینجا درست سه تا پست هست که اولیش مال یازدهم اردیبهشته. ( اسمش هم: دوستت دارم با اینکه از خودم متنفرم => )


پست ذکر شده در بالا پاک شده.
13)چه چیزی رو می خوای برای آیندگان از خودت به جای بزاری؟

سازدهنی؟ جعبه ی ابزار نقاشی؟ شایدم کتابهایی که دراینده منتشر کنم :دی
14)عروسکی که توی بچگی بیشتر از همه دوستش داشتی

یک خرس آبی 19 سانتی که اسمش خرسیه و هنوزم دوستش دارم، یک سرخپوست 15 سانتی بنام ابر سفید، یک خرگوش شیری که سایزشو نمیدونم ولی اسمش مگی xDTT ...
15)خرین کتابی که کامل خوندینش (غیر درسی) چی بوده؟ و کِی؟

مایکل وِی جلد د‌وم، همین دیشب تموم شدxDTT ایشالا جلد سه رو بعد از ازمون نمونه شروع میکنم. ولی یه نکته ای که باید بگم اینه که: وایییی. نویسنده لعنتییی با روان آدم بازی میکنه من اینهمه استرس و هیجانو نمیتونمممTTTT


هزارتوی پن TT TT TT این کتاب زیادی قشنگ و ماورایی و فوق‌العاده زیبا بود. واقعا احساساتم رو برانگیخت و شایسته ی تحسین‌ئه. ولی باید بگم دیشب یه داستان یازده صفحه ای از مجموعه ی مطالعه در وقت ازاد طاقچه رو هم خوندم که داستان اصلی جنی و دوازده پرنسس خودمون بودTT و داستان اصلیش خیلی متفاوت بود و حس نوستالژی منو گرفت TT
16)رنگ چشمت چه رنگیه و اگه می تونستی رنگشو انتخاب کنی، چه رنگی رو انتخاب می کردی؟

هیرای به این رنگ میگه دارچینی TT ، روشن تر از قهوه ای ولی خب نه اونقدری که کاملا عسلی باشه. توی نور نارنجی میشه ومن همین‌و دوستش دارم.
17) یه چیز جالب یا بامزه دربارۀ یه فایل یا نرم افزار توی سیستم یا گوشیت بگو

من پنجتا ایمیل دارم که فقط رمز دوتاش رو بلدم و علت اینکه پنجتا شدن اینه که من مدام رمز هاشونو فراموش میکنم و بجاشون یه ایمیل جدید میزنم"-" xD نمیدونم چرا توی استفاده از گزینه فراموشی رمز کاملا تنبلم:دی
18) وقتی بچه بودی چجور بچه ای بودی

دختری با موهای کوتاه و چالگونه هایی که ملت بوسشون میکردن و لپایی که کشیده میشدن و از آب متنفر بودم‌‌. یه قطره آب روی من میوفتاد و من یک ماه غر میزدمxDTT خیلیم ترسو بودم و همش پیش مامانم میخوابیدم چون معتقد بودم گربه مدرسه موشها دنبالمهxD
19) اولین نفری که توی بیان دنبالت کرده کی بوده؟

ویلی ونکای قشنگم TT ( واقعا از بزرگترین افتخارات زندگیم. البته مربوط به وبلاگ اولمه )
20) یک یا چند جمله به نویسندۀ چالش ها (به سوفیا) بگو!

امیدوارم بتونم یه روز پیدات کنم و بابت چالش هات بگم: دمت گرم:]

 

ضمیمه: پاسخ های اولیه درتاریخ  8تیر‌ و پاسخ های اضافه شده ، تاریخ 19 آبان هستند.