ساعت سه صبح از خواب بیدار میشم. درحالی که فقط یک ساعت و نیم خوابیدهم کتاب عربیرو جلوی صورتم باز میکنم و خسته ترین موجود روی زمینم. صبحانه ای نداریم، از همین الان میدونم نهار هم نداریم. وسط عربی خوندن هام به چپترای عقب افتاده ی جوجتسو هم سری میزنم ( چه مرضیه که وسط امتحانا کارای نکردت یادت میاد؟ ) و تا اخرین چپتر منتشر شده خودم رو میرسونم ، وسط دوئل سوکونا و گوجو ادامس طالبی میجوئم و افعال ماضی مستمر رو مرور میکنم. زندگی عجیبی به نظر میرسه وقتی صبح ها توی هوای آبی رنگ میشینم و درس میخونم. این ورژن از خودم رو نمیشناسم. شاید هم فراموشش کردم.
گوجو وقتی از مهر و موم درومد و فهمید نوریتوشی کامو و سوکونا ریختن روهم:
- متیو~蒸発
- دوشنبه ۸ خرداد ۰۲