۳۵ مطلب با موضوع «جعبه‌ی‌نامه‌ها» ثبت شده است

( Ne crois pas )

;chérie

 

سلام.

حال همه ی ما خوب است. ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور، که مردم به آن شادمانی بی‌سبب میگویند. با اینهمه، عمری اگر باقی بود طوری از کنار زندگی میگذرم که نه زانوی اهوی بی‌جفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان

تا یادم نرفته است بنویسم، حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود. میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است. اما تو لااقل ، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی! ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست؟

راستی خبرت بدهم. خواب دیدم خانه ای خریده ام. بی پرده، بی پنجره، بی در، بی دیوار. هی بخند. بی پرده بگویمت، چیزی نمانده است. من چهل ساله خواهم شد. فردا را به فال نیک خواهم گرفت. دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید از فراز کوچه ما میگذرد. باد بوی نام های کسان من میدهد. یادت میاید رفته بودی خبر از ارامش اسمان بیاوری؟

نه ریرا جان.  نامه ام باید کوتاه باشد. ساده باشد. بی حرفی از ابهام و اینه.

از نو برایت مینویسم...

حال همه ی ما خوب است. امّا تو باور نکن.

 

-!Maître ،‌ خسرو شکیباییِ عزیز

    • متیو~蒸発
    • دوشنبه ۶ آذر ۰۲

    °.`Siete ! °.`~

    هفت عزیزم.

     

    راستش رو بخوای من دلبسته ی شدید تو شدم. روزی که به ذهنم رسیدی فکرش رو هم نمیکردم که برات نامه بنویسم و بعدا، نتونم برای غیر از تو ای نامه بنویسم. به هرحال مرد، حدس بزن چیشد؟ من چندین سطر برای پروین نوشتم و درست جلوی چشمم، کاغذ رو اتیش زد و باهاش پیک‌نیک ش رو روشن کرد، مشغول دود و دم شد و من و احساسات و کلماتِ واقعا گیجم توی اون نامه رو به چپ‌ش گرفت. انقدر احساس منزجر کننده ای راجب اینکه کلمه هام رو به اون دادم داشتم که تصمیم گرفتم برای خودت بنویسم و تو باز با یک لیوان بزرگ قهوه ی داغ از من پذیرایی کنی. راستش تو خیلی بهتر از مشاور مدرسه که حتی فامیل‌های بچه هارو مسخره میکنه و فکرمیکنه خیلی باحاله ای. وقتی با تو حرف میزنم انگار بغلم کرده باشی، سبک میشم و کاغذهام بوی قهوه میگیرن. حتی اگر اینجا نباشی. 

    • متیو~蒸発
    • سه شنبه ۱۶ آبان ۰۲

    #42

     هفتِ عزیز

     

    دوباره ساعت شیش و بیست دقیقه شده و من مضطربم. میبینی چقدر ساده آدم میتونه شکننده باشه، اونهم دربرابر یک مشت آدم احمق پر افاده؟ سعی در یکرنگ شدن با جماعت زبون نفهمی که ترجیح میدم مسائل حاشیه وارشون رو اینجا بیان نکنم واقعا کار توت عنخ آمون هم نبود. چه برسه به من. به هرحال بازهم اینجام، چیزی نمونده تا سرویس برسه و من دارم توی سویشرت کهنه م میلرزم و سردمه. حالم از اینهمه تظاهر به هم میخوره و دلم میخواد دوباره تر موهام رو کوتاه کنم. ولی هوا سرده... برای زنده بودن و جوونه زدن هوا زیادی سرد شده.برام آرزوی موفقیت کن مرد. دوستت دارم. 

    - متیو، قرارگاه مخروبه ی انجمن، مبل بنفش

     

    • متیو~蒸発
    • شنبه ۱۳ آبان ۰۲

    ( Je t'aime mais j'ai changé )

    من به طرز دیوونه‌واری دوستت داشتم. انقدر که گفتم عاشقتم، ولی فکرکنم عشق هیچ وقت اون افسانه ای نبود که مامان بزرگامون بازگو میکردنش. شاید هم من عاشق نبودم. به هرحال،بعد یک مدت چیزی درون من رشد کرد و دیدم که عه؟ بهتره عاقلانه تر دوستت داشته باشم. منظورم این نیست که دوستت ندارم. دوستت دارم اما نه مثل قبل. اینو میخونی و من ریز میخندم. جمله آشناییه نه؟ نترس. من اونقدر بی رحم نیستم. 

    • متیو~蒸発
    • شنبه ۱۷ تیر ۰۲

    the first letter ~ بعدا اضافه شده

    seven, dear! I know there is no hope of returning. But let me wait. Maybe he's more stupid than me, to go back to me

    • متیو~蒸発
    • چهارشنبه ۷ دی ۰۱
    ָ࣪۰ ഒ 。
    زمان لخت و عریان، نرم نرمک به وجود می‌آید، منتظرمان می‌گذارد و وقتی می‌آید بیزارمان می‌کند. چون معلوم می‌شود از مدت‌ها پیش، آن جا بوده است.
    ָ࣪۰ ഒ 。

    " خانه دوست کجاست؟ " در فلق بود که پرسید سوار
    اسمان مکثی کرد.
    رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
    و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
    " نرسیده به درخت،
    کوچه باغی‌ست که از خواب خدا سبز تر است
    و در ان عشق به اندازه پرهای صداقت آبی‌ست.
    می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر بدر می‌آرد،
    پس به سمت گل تنهایی می‌پیچی،
    دو قدم مانده به گل،
    پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی
    و تورا ترسی شفاف فرا میگیرد.
    در صمیمیت سیال فضا، خش خشی میشنوی:
    کودکی میبینی
    رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
    و از او میپرسی
    خانه دوست کجاست. "
    -
    نام وبلاگ برگرفته از کتابی با همین نام؛ نوشته ی فیودور داستایِوسکی.

    ָ࣪۰ ഒ 。
    I've always felt like i'm a drop in your ocean and when it hurts, you don't see
    منوی وبلاگ
    موضوعات
    نویسندگان
    پیوندها