-خب. بالاخره تابستون شروع شده و من احساس میکنم جز استرس برای ثبت نام و نمونه فرهنگ هیچ چیز دیگه ای احساس نمیکنم. فاقد خوشحالی و ناراحتیم، تنها چیزی که ازارم داد این بود که دوست صمیمی سابقم فقط باهام دست داد و گفت " شاید دیگه نبینمت " و رفت و حتی پشت سرشو نگاه نکرد. بکس گفت چرا غمت گین شده و من دقیق نگفتم که چرا، چون ترک عادت موجب مرضه. چون نورا هرچقدر هم بد بوده و اذیت کرده و فلان و بهمان، هرچقدر ایگنور کرده و زده تو ذوقم و ازم دوری کرده بازم نورا بوده. جویون شی بوده ، همونی که هنوز توی وبلاگ دومم اسمش تگ شده و هنوز جعبه کتابام بوی عطرشو میده. ناراحتم که انقدر ساده گذشت وقتی من به سختی رد شده بودم.
- متیو~蒸発
- پنجشنبه ۲۵ خرداد ۰۲